اخبار

آخرین اخبار انجمن پرنده شناسی و پرنده نگری طرلان

زهره خزائی  - کارشناس ارشد بیوسیستماتیک(گرایش جانوری)


پراکنش جغرافیایی گونه‌های زیستی را توانایی ذاتی آن‌ها برای جستجوی زیستگاه (میزان تحرک)، نوع زیستگاه، آب‌وهوا، سدهای جغرافیایی، شرایط فیزیولوژیک، عوامل تصادفی و دیگر نیازهای اولیه جانداران برای بقا تعیین می‌کند. هر جاندار راهکارهایی دارد که با آن‌ها زیستگاه‌های خود را نگا‌ه می‌دارد یا به دنبال زیستگاه‌های امن، هم از نظر غذایی و هم تولیدمثلی، می‌گردد؛ حتی جانداری که میلیون‌ها سال در یک منطقه از کره زمین زیسته است. برای نمونه پرندگان و حشراتی که توانایی پرواز دارند، توانایی زیادی برای پراکندگی بیش‌تر و به‌دست آوردن زیستگاه‌های جدید دارند. یافتن زیستگاه مناسب بخشی از تلاش یک گونه زیستی برای بقا است. این جستجو یا درون مناطق بیوجغرافیایی خاصی صورت می‌گیرد یا گاهی فراتر رفته و وارد دیگر مناطق بیوجغرافیایی می‌شود. انسان نیز در این جابجایی‌های گونه‌ها بین مناطق نقش دارد و گاهی خواسته یا ناخواسته گونه‌ها را به دیگر مناطق معرفی می‌کند مانند سار که از اروپا و غرب آسیا به امریکای شمالی معرفی گردیده است یا شاه‌طوطی که سال  1339 به تهران معرفی شد.
بیوجغرافی یا جغرافیای زیستی به عنوان شاخه‌ای از دانش بیوسیستماتیک بسیار مهم و باارزش است و باید به عنوان دانش پایه در برخی رشته‌ها درنظر گرفته شود. گاهی مشاهده می‌شود که از چنین عباراتی درباره پرندگانی مانند زاغ بور استفاده می‌گردد

 

      "گونه ارزشمند و بوم‌زاد ایران، البته بوم‌زاد (اندمیک) تا چندی قبل ولی همچنان ارزشمند"

 

اگر در چند صد سال پیش زندگی می‌کردیم و هنوز افغانستان و بخش‌هایی از پاکستان از خاک ایران بود، همچنین فرض کنیم که گزارشاتی از مشاهده زاغ‌بور در "مرزهای پاکستان و افغانستان" قابل استناد بود، در آن زمان حتی برای پرنده نگرها گفتن عبارت گونه اندمیک ایران از اعتبار نمی‌افتاد. از دیدگاه علوم زیستی با توجه به آنکه که مرزهای سیاسی مرزهای قراردادی بین‌ دولت‌هاست، برای مشخص کردن مرزهای پراکنش گونه‌های زیستی کاربردی ندارد؛ چراکه این مرزبندی بسیار ناپایدار است و برای موجودات زنده کاملا بی‌مفهوم. بنابراین به‌کاربردن گونه اندمیک فلات ایران منطقی‌تر است، زیرا فلات ایران توسط چین‌خوردگی صفحات زمین در دوره سوم زمین‌شناسی شکل گرفته است و قسمتی از این فلات خارج از مرزهای سیاسی فعلی ایران و در کشورهای افغانستان، پاکستان، آذربایجان و ارمنستان است؛ فلات ایران را مرز سیاسی مشخص نمی‌کند. بنابراین از دیدگاه زیست شناسی به‌کار بردن مرزهای سیاسی هنگام صحبت کردن درباره پراکندگی موجودات زنده غیرعلمی می‌باشد. هرچند در دیدگاه پرنده نگری که صرفا بیشتر قراردادی میان علاقمندان به تماشای پرندگان است، شاید یگ گونه صرفا متعلق به کشوری خاص شناخته شود و آن را گونه اندمیک آن کشور نامگذاری کنند. یقینا این قاعده از نظر رونق گردشگری و یا تقسیم بندی حضور گونه ها برای کشورهای مختلف و در ادامه نشان دادن ظرفیت کشورها از دیدگاه  غنای گونه و دارا بودن گونه هایی منحصر بفرد مفید است، اما یک طبقه بندی زیست شناسی بحساب نمی‌آید. با درنظر گرفتن این نکته، مشاهدات پرنده‌نگرها می‌تواند در مطالعات فونی، پراکنش و الگوهای مهاجرت گونه‌های پرندگان و بسیاری موارد دیگر قابل استناد باشد و این گروه از علاقمندان یقینا نقش بسیار بسزای در ثبت پراکنش گونه های مختلف دارا بوده و هستند. اما میان پرنده نگری(Birdwatching)  و پرنده شناسی (Ornithology) همیشه مرزهای ظریفی وجود دارد که این دو را علی‌رغم درهم تنیدگی مجزا می سازد. جمع بندی سخن بالا آن است که شاید زاغ بور در بخشهایی از افغانستان و یا حتی پاکستان شانس دیدن داشته باشد اما از دیدگاه زیست شناسی این گونه یقینا اندمیک فلات ایران است و مرزهای سیاسی خللی در این حقیقت ایجاد نمی-کند. با این رویکرد لزومی ندارد اندمیک بودن این گونه را برای فلات ایران با شک و تردید بیان کرد.

با تشکر از دکتر علی غلامحسینی، بخش زیست‌شناسی، دانشگاه شیراز که به ویراش علمی متن پرداختند.

Tarlan Ornithological Society ©

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به گروه پرنده‌شناسی طرلان است.
استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع و نام/نام‌های صاحبین آثار مجاز است.